تماس17-از مغز و داستان تا ژینا گل من!!

سحر نگاهت به مساله ژینا منو نمیدونم چرا بیاد ذبیح اله منصوری میندازه.😄😄

خیلی حوبه که زنگ میزنی

حاجی ردبول مزه ویسکی شده

راستی تو دهه هشتاد حداقل سه تا ژینا دیدم که ادعای رابطه با شادمهر داشتن وتو شخصیت سابجیکتیو داری

سلاممم سحر یه بستنی توت فرنگی برداشتم و این اپیزود رو گوش دادم، حس تابستونای بچگی رو داد. راستش منم درباره شادمهر و ژینا همینقدر پیگیرم و کلی درموردشون خوندم😂 ولی یه علامت سوال تو ذهنم همیشه درباره کلمه ستاره هست چرا انقدر تو آعنگاش استفاده شده حس میکنم به ژینا ربط داره! در مورد داستانا خیلی حرفای خوبی زدی و دقیقا مربوط به مهارتیه که جدیدا دارم یاد میگیرم هفته بعد منتظرتم💛

خیلی خوشحالم که تو این شبیهیم سحرر جدی با داستان زندگی قابل تحمل و زیبا میشه مثلا اگه زندگی خودت یه زندگی خسته کننده باشه با داستانای متفاوت با هر ژانری جنایی، عاشقانه، معمایی، طنز، فانتزی و... تو فن فیک، کتاب، سریال، متن یه آهنگ و... تو از زندگی خودت کنده میشی میری تو زندگی جدید و به نظرم این باحاله اینکه با اینا انقدر راحت بتونی زندگی های دیگه ای رو تجربه کنی حال میده و زیباست مرسی زنگ زدی بازم زنگ بزن خب؟

چطوری داش نظریه داستان جالب بود حتماً امتحان میکنم شاد باشی یادت نره بزنگیا😇🤗😉

یعنی تو ۳روز دارم تموم زنگاتو گوش میدممم اینقد ک باحالههه

سلام به روی ماهت سحر🤩🪴 الان روی یه نیمکت نزدیک کتابخونه‌ی پارک شهر نشستم و پاکبان‌ها دارن برگ‌هایی که تو باغچه‌ها ریخته رو جارو میکشن؛ نمی‌تونم برای اومدن پاییز صبر کنم سحر! سوای اینکه ناموسا گرمه حاجی و من با اینکه تو پاییز که اکثرا ابری عه، دمق میشم و سان‌شاین(!) خونم افت می‌کنه، دلم میخواد زودتر پاییز از راه برسه!!! -----